اعضای فرعی لالۀ دریایی. در تمام طول بازوی لالۀ دریایی و در هر طرف آن شاخه های ساده تر و کوچکتری قراردارند به اسم بازوچه. (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 248) ، بیرون آوردن صورتها، و این را هفت بازی گویند. (آنندراج). هفت بازی است که در شب بازند چون آتشبازی و خمربازی و برآوردن صورتها و غیره. (هفت قلزم) ، خمر نوشیدن. (آنندراج) ، خمربازی. (هفت قلزم)
اعضای فرعی لالۀ دریایی. در تمام طول بازوی لالۀ دریایی و در هر طرف آن شاخه های ساده تر و کوچکتری قراردارند به اسم بازوچه. (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 248) ، بیرون آوردن صورتها، و این را هفت بازی گویند. (آنندراج). هفت بازی است که در شب بازند چون آتشبازی و خمربازی و برآوردن صورتها و غیره. (هفت قلزم) ، خمر نوشیدن. (آنندراج) ، خمربازی. (هفت قلزم)
ظرفی باشد لوله دار که با آن شربت و دارو درگلوی اطفال ریزند. (برهان). ظرفی که بدان دوا در گلوی اطفال ریزند. (آنندراج) (از جهانگیری) (انجمن آرای ناصری). داروریز بود که در گلوی کودکان دارو بدان افکنند. (اوبهی). ’داروریز’ بود که در گلوی کودکان دارو ریزند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 505) : طفل را چون شکم بدرد آمد همچو افعی ز رنج او برپیخت گشت ساکن ز درد، چون دارو او به ماچوچه در دهانش ریخت. پرویز خاتون (از لغت فرس ایضاً)
ظرفی باشد لوله دار که با آن شربت و دارو درگلوی اطفال ریزند. (برهان). ظرفی که بدان دوا در گلوی اطفال ریزند. (آنندراج) (از جهانگیری) (انجمن آرای ناصری). داروریز بود که در گلوی کودکان دارو بدان افکنند. (اوبهی). ’داروریز’ بود که در گلوی کودکان دارو ریزند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 505) : طفل را چون شکم بدرد آمد همچو افعی ز رنج او برپیخت گشت ساکن ز درد، چون دارو او به ماچوچه در دهانش ریخت. پرویز خاتون (از لغت فرس ایضاً)
پرنده ای است مانند فاخته و قمری و او بیشتر در کنارهای طاقچه ها و میان کاسه ها و طبق تخم نهد و بچه برآرد. (برهان) (از ناظم الاطباء). مرغی است مانند قمری که آن را موسیچه گویند. (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). در اشتینگاس برابر کلمه ماسوچه، وودپیجن ذکر شده که آن را کبوتر جنگلی ترجمه کرده اند. (فرهنگ فارسی معین) : باز چون دید که ماسوچه سخن خواهد کرد برزدش مدحت صاحب ز دهان اندر حین. مختاری غزنوی (از آنندراج)
پرنده ای است مانند فاخته و قمری و او بیشتر در کنارهای طاقچه ها و میان کاسه ها و طبق تخم نهد و بچه برآرد. (برهان) (از ناظم الاطباء). مرغی است مانند قمری که آن را موسیچه گویند. (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). در اشتینگاس برابر کلمه ماسوچه، وودپیجن ذکر شده که آن را کبوتر جنگلی ترجمه کرده اند. (فرهنگ فارسی معین) : باز چون دید که ماسوچه سخن خواهد کرد برزدش مدحت صاحب ز دهان اندر حین. مختاری غزنوی (از آنندراج)
برای چه ؟ چرا؟ عم ّ؟ عن ما؟ لم ؟: دلبرا دو رخ تو بس خوبست از چه با یار کار گست کنی ؟ عمارۀ مروزی. از چه توبه نکند خواجه که هر جا که بود قدحی می بخورد راست کند زود هراش. شهید بلخی (اشعار پراکندۀ قدیمترین شعرا چ ژیلبر لازار ص 28)
برای چه ؟ چرا؟ عم ّ؟ عن ما؟ لِم َ؟: دلبرا دو رخ تو بس خوبست از چه با یار کار گست کنی ؟ عمارۀ مروزی. از چه توبه نکند خواجه که هر جا که بود قدحی می بخورد راست کند زود هراش. شهید بلخی (اشعار پراکندۀ قدیمترین شعرا چ ژیلبر لازار ص 28)